آبروی همه مسلمانان؛ اشك ما را چرا درآوردی؟!
يكی از خطيبان قمی و شاعر آئينی اين شهر، به مناسبت حال و هوای اين روزهای كشور و سخنان تاريخی مقام معظم رهبری در نماز جمعه اخير تهران، شعری سروده است
شعر حجتالاسلام جواد محمدزمانی به شرح زير است:
ديشب اين طبع، بیقرار شما
خواست عرض ارادتی بكند
دست كم از دل شكستهتان
واژههايم عيادتی بكند
***
چشم بد دور، عمرتان بسيار
كس نبيند ملالتان آقا!
ما نمرديم خون دل بخوری
تخت باشد خيالتان آقا!
***
چيست روباه در مصاف شير؟!
چه نيازی به امر يا گفته؟!
تو فقط ابرويی به هم آور
میشود خواب دشمن آشفته
***
هست خاموشی ات پر از فرياد
در تو آرامشی است طوفانی
«الذي انزل السكينه» تو را
كرده سرشار از فراوانی
***
واژهها از لبت تراويدند
پرصلابت، پرعاطفه، پرشور
آفريدند در دل مردم
عزت، آمادگی، حماسه، حضور
***
اين حماسه همه ز يمن تو بود
گرچه از آن مردمش خواندی
رهبرا! تا ابد ولی محبوب
در دل عاشقان خود ماندی
***
سهم دلدادگان تو سلوی
قسمتِ دشمنان تو سجيل
رهبری نيست در جهان جز تو
كه ز امت چنين كند تجليل
***
نسل سوم چو نسل اول هست
با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون كوثر
هان! «فصل لربك وانحر»
***
گرچه در باغ سينهات داری
لطفها، مهرها، محبتها
گفتي اما نمی روی چو حسين
تا ابد زير بار بدعتها!
***
ناگهان در نماز جمعه شهر
عطر محراب جمكران گل كرد
بغض تو تا شكست بر لبها
ذكر يا صاحب الزمان (عج) گل كرد
***
جان ايران! چه شد كه جانت را
جان ناقابلی گمان كردی؟!
آبروی همه مسلمانان
اشك ما را چرا درآوردی؟!
***
جسم تو كامل است، ناقص نيست
می دهد عطر يك بغل گل ياس
دستت اما حكايتی دارد...
رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!